کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : ابوالفضل آردیان طاهری     نوع شعر : مدح     وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع     قالب شعر : مربع ترکیب    

امشب خدا مهر و قمر را اختری داد           خـمـخـانـه نـاب ولا را سـاغــری داد

بحـر سخـاوت را ثمـینه گـوهری داد           حجب و حیا را بار دیگر مظهری داد


بر اُمُّ اب از سـوی حـق زین اب آمـد

زینت فـزای عــرش اعـلا زینب آمـد

شد زینت آغـوش زهـرا دخـتری ناز           مـنـظـومــه دلــدادگـی و مـخـزن راز

دریای احساس و نماد صبر و اعجاز           کـو از ازل شد با غـم و اندوه دمساز

سرمست از فیض وجودش عالم عشق

گلبوسه می گیرد ز رویش خاتم عشق

آرام می گـیـرد جـهــانی در پـنـاهـش           در جـسـتـجـوی دلبـری باشد نگـاهش

بی تاب دیداراست رخسار چو ماهش           زمزم روان شد از دو چشمان سیاهش

هر چند بر اهل ولا او نور عین است

لیک از ازل دلـداه روی حسیـن است

تا دیـد روی مـاه دلبـر خـنـده سر داد           از راز خود اینگونه عالم را خبر داد

یک عالمه تفسیر در این مختصر داد           نـخــل امـیــد و آرزوی او ثــمــر داد

یک روح اما در دو پیکر شد پـدیـدار

این عاشق و معشوق را حق شد خریدار

آری چـو زینب دلـبـری دیگـر نیـایـد           در ماسـوا چون او دگر خـواهر نیاید

از مـادر گـیـتـی چو او دخـتـر نـیـاید           داغ و مصـائب را چو او مـادر نیـاید

طاهر چه گوید از جلال و قدر زینب

شد عالمی مدحت سـرا از بهر زینب

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مسمط

امشب که از شکوفۀ باران لبالب است            امشب دلم به تاب وسرم گرم این تب است

شمع است و شاهد است وشرابی که بر لب است            شوراست و مستی است و شبی عشق مشرب است


شامی که روشنایی روز است امشب است

امشب شب مـلـیـکـۀ دادار زینب است

این جلوه جلوه های شبی بی کرانه است            این جذبه جذبـۀ حـرمی پر نشانه است

این سجده سجده بر قدمی جـاودانه است            این شعـلـه شعلۀ نفسی عـاشقـانـه است

از هر لبی که می شنوی این ترانه است

عالم محیط و نقطۀ پرگـار زینب است

چشمی گشود و چشم شقایق به خواب شد            نــوری دمیــد و قـبـلـۀ هـر آفـتـاب شد

سِّـری رسـیـد و مـعـنی اُمُّ الکـتاب شد            زیـبـاتـرین دعـای عـلی مستـجـاب شد

زهراست این که در دل گهواره قاب شد

امشب تـمام گرمی بازار زیـنـب است

بر عرش دست سبز نبی تا که جا گرفت            نورش زمین و هرچه زمان را فرا گرفت

حتی بهشت ســرمه ازآن خاک پا گرفت            از عـطر دامنش همه جا روشنا گرفت

آئـیـنــه ای مـقـــابـل رویش خـدا گـرفت

تصویـر جـلـوه های خـدا وار زینب است

این کیست اینکه سجده کند عشق در برش            این کیست این که سینه درد در برابرش

این کیست این که از جـلوات مـطهـرش            عــالـم نبود غیــر غـبـاری به محضرش

فــــرمــــوده از بـــرکـــاتــش بــرادرش

آئـیـنــه دار حـیــدر کـرار زیـنـب اسـت

تا کـوچــه اش قـبـیـلـۀ لیـلا ادامـه داشت            تا خـانـه اش ارادت عـیـسی ادامـه داشت

در چـشـم او طلالـوء دریـا ادامـه داشت            در قــامتـش قـیـامت مـولا ادامـه داشـت

زینب نـبـود حضرت زهـرا ادامه داشت

خـاتـون خـانـه دار دو دلدار زیـنب است

سرچشمه های پُر تپش کوهساراز اوست            دریا از اوست جذبه هر آبشار از اوست

تیغ کــلام حـیــدری اش آبــدار از اوست            آری تـمام هـیمـنۀ ذوالـفـقـار از اوست

تفـسیر آیـه های غــم و انتـظار از اوست

از کـربــلا بـپرس عـلـمـدار زینب است

آن شـانـۀ صـبـور صبـوری ز مـا ربـود            وان قـامـت غـیـور قـیـامت به پـا نـمـود

یک شیر زن حماسۀ عباس را سرورد            با دست خـویش بـیـرق کـربـبـلا گـشـود

بر بـالـهـای زخمی اش افـسـوس جا نبود

غــم را بگو بیا که خـریـدار زینب است

پشتش شکست بسکه بر او آسمان گریست            حتی به حال روز دلش بی امان گریست

آرام بین حـلـقــۀ نــامحــرمـان گـریـست            از خـنده های حـرمـله و ساربان گریست

بر گیـسوان شـعـله ور کـودکـان گریست

شـرح حـدیث کوچه و بازار زینب است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مغایرت با مضامین زیارت جامعۀ کبیره « وَ وَرَثَةِ الْأَنْبِياءِ، وَ سُلالَةَ النَّبِيِّينَ، وَ صَفْوَةَ الْمُرْسَلِينَ » و عدم رعایت شأن انبیا؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و پیروی از فرامین و آموزه‌های ائمّه، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

تا کـوچــه اش قـبـیـلـۀ لیـلا ادامـه داشت            تا خـانـه اش گـدایــی عیـسی ادامه داشت

مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : قاسم صرافان نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : چهارپاره

زیبایی دریاست در اعماق نگــاهش            این دختـر آرام و صبوری كه رسیده

از شوق، علی سفره به اندازه یك شهر            انداخت، به شكرانۀ نوری كه رسیده


**********************

كاشـانـۀ اهل دل و مـیـخـانـۀ هـستی            دنیا و سماوات و عوالــم همه روشن

عطر خوش او پُر شده درشهر مدینه           به به چه گلی! چشم و دلت فاطمه روشن

**********************

لبخند نشسته به لب حضـرت ســاقی            مـرضیه دلش وا شده از دیـدن دختر

تا آمـده لـبـریـز شده چـشمـۀ تـسـنـیم            كــامل شده با آیـۀ او سـورۀ كــوثــر

**********************

بی تاب شدی، دختر مهتاب رخ عشق           بارانی اشك است چرا صورت ماهت؟

گــریــانی و پـیش كسی آرام نـداری           دنـبـال كـدام آیت حـق است نگـاهـت؟

**********************

باران بهـاری شده ای دخـتـر حـیـدر           زهــرا چه كـنـد گـریـه تو بـنــد بیـایـد

بـاید كه بگـویـند كـنـار تو حـســینـت           تا شـاد شـوی، با گــل و لـبخـند بیـاید

**********************

همسایه ندیده به خـدا سایه ای از تـو           تـمـثـیل حـیـایی تو و تـندیـس وقـاری

پیداست ولی دخـتـر سـردار حـنـینی           ازشور كلام و دل شیری كه تو داری

**********************

شعر شب میلاد تو هم پر شده از اشك           بانو! چه كنم روی دلم سوی فرات است

جز اشك چه گویم كه همه هستی عالم           عشق تو، حسین تو، قتیل العبرات است

**********************

اینقدر نریز اشك،صبوری كن وبگذار           هر قـطـرۀ این اشـك بـرای تو بـمـاند

وقتی شب باریدن اشك است كه مادر           در گــوش تو لالایـی پـرواز بـخـواند

**********************

یك روز بیـایـد كه پـدر را تو ببـیـنی           با چشم پُر از اشك در آن غسل شبانه

با چـادر خـاكـی بـرود مـادر و فـردا           با چـادر كـوچـك بـشـوی خـانم خـانـه

**********************

یك روز بیاید كه حسن را تـو ببـینی           با اشـك بـشــویـد تن پــاك پــدرش را

فردا خود او بی رمق و رنگ پـریده           در تشت بریـزد قـطـعات جـگرش را

**********************

روزی برسد؛ كاش كه می شد نرسد...نه           آن لحـظۀ سنگـین خـداحافـظی از یار

ای كاش كه هرگز به سراغ تو نیاید           تا پیـرهـن كهـنـه بخـواهد ز تو دلـدار

**********************

آن لحظه نیــاید كه تو باشی و بیـفتـد           آن سایۀ سر، بی سر و بی سایه به صحرا

ناموس خـدا باشی و بر ناقـۀ عـریان           بـنشـینی و یك شهـر بیـایـد به تـمـاشـا

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

فکر بِکرم چو زِ هَر دایره پرهـیز کند           روی گردان نظر از هرغم ناچیز کند

گوش دل راز مگو بشنود از پردۀ غیب           تا چه مقدار کسی؛ گوش دلی تیـز کند


آسمان امشب اگر بارش رحمت ریزد           هـمره بارش خود زمـزمه ای نیـز کند

باب رحمت به سرا پرده اگر باز شود           به تُـهـی دستی دل فـاطمه گـلریـز کند

عارفی نیست که تسبـیح بهاران شنـود           بـاز هر دم سخـن از زردی پـائیز کند

احسن الحال چو از نـاحـیۀ زیـنب شـد           فـرد عصیان زده را عبد سحرخیز کند

هرکه دل سوختۀ حضرت زهرا بشود

تازه افــروخـتــۀ زینب کبــری بشــود

پیر شد هر که دل افـروختۀ زینب شـد           آن دلی سوخت که دل سوختۀ زینب شد

عمر اگر در ره بانوی وفا رفت ز دست           نـشد از دست که انـدوخـتۀ زیـنب شـد

هرکه شد عبد درش عارفِ بالله اش خوان           که دلش مـعــرفت آمــوختۀ زینب شـد

شده عـالـم همه حـیـران حـسیـنـش امّا           چـشم اربـاب کـرم دوخـتـۀ زیـنب شـد

آنکه دل را به غم و محنت دنیا نفروخت           تــا ابــد بـنــدۀ نـفــروخـتـۀ زیـنب شـد

چه کند شعـلۀ محشر به سـرا پردۀ دل           که شفـیـعـش جگـر سـوختۀ زینب شد

چشم ما کاسۀ باب الکرم گـریۀ ماست

هر کجا نام وی آید حـرم گریۀ ماست

آنکه نام از طرف خــالـق اعظـم دارد           مـدح و تمجـیـد ز پیـغـمبر اکـرم دارد

کیست جز حضرت زینب که سرا پردۀ او           حاجبی پاک، چنان حضرت مریم دارد

زیـنت نام عـلـی در گـرو زیـنب بــود           بـاب عـلـم است که ابـواب مـقـدم دارد

عقل مات است که عنوان عقیله ازچیست؟           جایگاهی ست به عصمت که گمانم دارد

سایۀ فاطمه با هـیـبـتی از نـور رسیـد           رتبه ای خاص در این بیت معظّم دارد

انبیا واسطۀ فیض و در این خانه مقیـم           هر که اینجاست گدا، فیض دمادم دارد

محـو زینب شده؛ دنیا ز سرش می افتد

آسمانی شــود آنکس به درش می افـتد

اولـیا را هـمگـی روح مـنـاجـاتـی تـو           مؤمنین را به یـقـیـن قبـلـۀ حـاجاتی تو

سِرّ مستودع زهـرایی و قََـدرت مخفی           زین سبب گـنج نهان وقت زیاراتی تو

کوهِ غـم ها نبرد ذرّه ای از صبر تـو را           روح آزادگـی و مـعـنـی هـیـهـاتـی تـو

قـلّۀ بندگی ات خواسـته تا اوج بـلاست           می شـوی در دل گــودال مـلاقـاتی تـو

آری از زندگی ات فتح و ظفر می روید           غم چه زیباست تو را غرق مواساتی تو

طـور سیـنای تجـلّی است عبادتگـاهت           همچـنـان فـاطـمه بـانـوی عـبـاداتی تو

کوفیان را همه تسخیر کـنی با سخنت           آه از آن روز که سرگـشتـۀ شاماتی تو

شأن والا نسب از بانـوی کـوثر داری

ذوالفقار سخن از هـیبت حـیـدر داری

عـشق را بین که علـمدار تـرین می آید           اشک را بین که گهـر بارتـرین می آیـد

شد شـریک غـم ایـام حـسـینـش زینب           عشق را مَحرم و غمخوارترین می آید

بر سر بام فلک نَه، سر نِی شهر به شهر           مــاه را بـین که خـریـدارتـرین می آیـد

لـشگـر غـم اگـر آیـد به مـبـارکـبـادش           بـاز در قــافــلـه سـالار تـریـن می آیـد

در زلال نظر پاک حسینش غرق است           کــربـلا را ز جـنـان یـارتـرین می آیـد

آنکه در هاله ای از نور هم افـشا نشود           ســر بــازار گــرفـتــارتــریـن مـی آیـد

می سزد بـار ولایت به امـانت دستـش           ســوی مـظـلـوم مـددکـارتـرین می آیـد

این مؤنث؛ شده پیغـمـبر امـداد حـسین

هرکجا رفته حرم ساخته از یـاد حسین

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مغایرت با مضامین زیارت جامعۀ کبیره « وَ وَرَثَةِ الْأَنْبِياءِ، وَسُلالَةَ النَّبِيِّينَ، وَصَفْوَةَ الْمُرْسَلِينَ » و عدم رعایت شأن انبیا؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور حفظ بیشتر شأن انبیاء الهی و پیروی از فرامین و آموزه‌های ائمّه، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

عقل مات است که عنوان عقیله ازچیست؟           جایگاهی است به عصمت که مسلّـم دارد

انبیا واسطۀ فیض و بر این در خــادم         هر که اینجاست گدا، فیض دمادم دارد

اولیا را هـمـگــی روح مـنـاجــاتی تـو            انبـیـا را به یـقـیـن قبـلـۀ حــاجــاتی تو

سرود ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سرود وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

پخش سبک

دیده بگشوده به دنیا زینب کبری

تهنیت گو بر علی و مادرش زهرا


ای نور عین کوثر زهرا         جان حسین زینب کبری

خوش آمدی ای گل زهرا

***************************

  نرگس شور و شعف زد غنچه در عــالم

هر چه گویش در مقامش اندک است و کم

بر پیکر عالمین جان است          این دختر؛ شیر یزدان است

خوش آمدی ای گل زهرا

***************************

  بر جـمــال دلبــر خـــود دیــده بگشوده

او که از روز ازل  مست حـسیـن بوده

یار ولی ؛ نور وجه الله         دخت علی؛  یار ثارالله

خوش آمدی ای گل زهرا

***************************

خــانه ی زهــرای اطهـر گشته گلباران

از قــدوم دختــرش ، آن عصمت یزدان

آن بانوی فرد و بی همتا         نــور دل عترت طاها

خوش آمدی ای گل زهرا

***************************

ما ازین بانو به درد خود دوا خواهیم

  دسته جمعی یک سفر کرببلا خواهیم

عشق حسین ، آبروی ما         کــرببـلا ، آرزوی ما

جانم حسین ای حسین جانم

: امتیاز

سرود ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : سید محسن حسینی نوع شعر : سرود وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

پخش سبک         پیچیده بوی گل به صحرا        بیت الولا دارد تـمــاشا

آئینه ها مـحــو جـمــالش          آمده آئـیـنــه ی زهــرا


خوش آمدی زینب کبری

**********************

بشنو تو آوای جـلـی را       بخوان خــدای ازلی را

به دامن عـلــی ببـیـنـیـد        زینت دامــان عــلی را

خوش آمدی زینب کبری

**********************

قبله ی او روی حسین است         اســیـر گیسوی حسین است

شب تا سحر از گــاهــواره           نگــاه او سوی حسین است

خوش آمدی زینب کبری

**********************

در بیت مادر دختــر آمد        کــوثر برای کوثر آمد

با که بگویم امشب از ره       عصای دست مادر آمد

خوش آمدی زینب کبری

**********************

وا کرده چشمان تر خود         دل برده از برادر خود

دلداده امشب جــا گرفته         به روی دست دلبر خود

خوش آمدی زینب کبری

**********************

دل برده از من نام زینب         مِی خورده ام از جام زینب

مرغ دلــم از سینه امشب         پَــر می کشد تــا بام زینب

خوش آمدی زینب کبری

: امتیاز

سرود ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سرود وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

پخش سبک

تــمـام اهل سما ،‌ تـمــام اهل زمین             به یُمن مقدم تو ،‌ زبان گرفته چنین

نورُ الهُدی زینب ،‌ عقیله یا زینب


خاک سر کویت ،‌ عرش خدا زینب

سیدتی زینب، سیدتی زینب، سیدتی زینب، سیدتی یا زینب،

*************************************
تو مـهــر و مهتـابــی ،‌ گــوهـر نایابی            تو کوهی از عشق ِ ،‌ حضرت اربابی

به عالمین زینب ،‌ نور دو عین زینب

حقیقت ِ زهـــرا ،‌ جــان حسین زینب

سیدتی زینب، سیدتی زینب، سیدتی زینب، سیدتی یا زینب،

*************************************
روح منـاجــاتی ،‌ قـبـلـه ی حاجـاتی
             جان به فدایت که ،‌ عمه ی ســاداتـی

عنایتی زینب ،‌ به جمــع ما زینب

تا بـشــویم اهــل ِ ،‌ کــرببلا زینب

سیدتی زینب، سیدتی زینب، سیدتی زینب، سیدتی یا زینب،

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : علی اکبر لطیفیان نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

اعجـاز بی مثـال شما تا ادامـه داشت           موسی ادامه داشت مسیحا ادامه داشت

ای بـارش همـیشه سـجـاده های نـور           در امـتـداد چـشم تو دریـا ادامه داشت


بانـو اگـر به آیـنـه ها ســر نـمی زدید           تاریکـی هـمـیـشـۀ دنـیـا ادامـه داشـت

در آسـمـان چهـارم افـلاک جا زدیـم           آیــات رد پـــای تـو امــا ادامـه داشت

تا زنـدگی ت را به تـمـاشـا گـذاشـتی           آن عـمر جـاودانه زهــرا ادامه داشت

ای آفــتـاب روشن شـب های کـربـلا

ای زیـنب مـدیـنه و زهـرای کـربـلا

گـفــتـیــم آسـمـانـی و دیـدیـم برتـری           گـفـتـیـم آفــتـابـی و دیـدیــم بــهـتــری

گـفـتــیــم دخــتــر اسـد الله غــالـبــی           ایــام کــوفــه آمـد و دیــدیــم حـیـدری

تو از زمـان کـودکی ت تا بـزرگی ت           شـیــواتــریــن مـفــسر الله اکــــبــری

تو از کدام طایـفه هـستی که مستقـیم           فیض از حضور علم خداوند می بری

بر شانه های سبز تو بار رسالت است           تو اولیـن پـیــمـبـر بـعـد از پـیـمـبـری

خورشید روی تو شرف مشرقین شد

یک نیمه ات حسن شد و نیمت حسین شد

ای مـاورای حـد تـصور کــمـال تـو           بـالاتـر از پـریـدن جـبـریـل بــال تــو

از مـادری چنین؛ چنین دختری شود           هم خوش به حال فاطمه هم خوش به حال تو

غیر از حسین فاطمه، چیزی ندیده ایم           در انـعــکــاس آیــنــه هــای زلال تـو

نزدیک سایه های عـبورت نمی شویم           نـامـحـرمـان عـشق کجـا و خـیال تو؟

از گوشه های چشم تو ساحل درست شد

محض رضای پای تومحمل درست شد

تـو زیـنـبـی و شـیـر زن بعـد کـربلا           تـفـسـیـر نـفـس مـطـمئن بـعـد کـربـلا

زهرا، نبی، حسین وعلی و حسن تویی           بانـو تـویی تو « پـنج تن » بعد کـربلا

گاهی که طعنه میشنوی صبر میکنی           یعـنی تـویـی همان حـسـن بعـد کـربلا

ای گـریـه غـریـبی عــریـان بی کـفن           حـالا تـویـی و پــیـرهـن بـعـد کـربـلا

قلبت تپـید و سوره مـریـم شروع شد

غمگین ترین غروب محرم شروع شد

ای سـایـه بـلـند ابـاالفـضل بر سـرت           ای بـال جـبـرئـیـل گـلـسـتان مـعـبرت

عبـاس هـم رشـیـدی قــد تو را نـدیـد           از بس که سر بـزیر بود در بـرابرت

شب زنده دار شام غـریــبـان کـربلا           دل بـسـته بر نـمـاز شـب تو بـرادرت

ای خطبـه صدای تو نهج البلاغه ات           وی مـحـمـل بـدون جهـاز تو مـنـبرت

هجـده سـر بُـریـده به دنبال چـشم تو           هـجـده سـر بریـده نگـهـبان معـجـرت

ای قـلـۀ نـجـابـت تــوحـیــد، جای تو

عـطر حـضور فاطمه دارد حیای تو

: امتیاز
نقد و بررسی

دو بند اول این ترکیب بند به دلیل ایرادات محتوایی آن حذف شد ضمن اینکه دو بیت زیر نیز دارای ابهام است و معنی آن مشخص نیست

در آسمان چهارم افلاک جا زدیم               آیات رد پای تو اما ادامه داشت

بر شانه های سبز تو بار رسالت است               تو اولین پیمبر بعد از پیمبری

مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : علی اکبر لطیفیان نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

قصد كرده است خـدا جلوۀ ديگر بكشد           سـورۀ مـريـمـی از سورۀ كـوثـر بكشد

بگـذاريد همـيـن جا به قـدش سجده كنم           نــگـذاريـد دگر كـار به مــحـشـر بكشد


دختراين است اگر، فاطمه پس حق دارد           از خــداونــد اگــر مِـنَّـت دخـتـر بكـشد

مـادر دَهـر نـزائـيـد و نخـواهـد زائـيـد           آنكـه را از سـر اين آينه مـعـجـر بكشد

بـالِ جـبـريـل به اين قُـبّـه تـمـايل دارد           تا دمشق هست چرا جای دگر پر بكشد؟!

زينب آنقَدربزرگ است كه آماده شده است           يـكـسـره جـام بـلای هـمه را سـر بكشد

قبل از اينی كه خودش جلوه كند آماده ست           عـالــمــی را به تـمـاشــای برادر بكشد

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : مسعود اصلانی نوع شعر : مولود یه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

با خـبـر کـرد نـسـیـمـی هـمــۀ دنــیـا را          مـتــلاطــم شـــده دیــدنــد دل دریـــا را

گل سرخی که می از قطرۀ شبنم می زد         مست می کرد ز بوی نفـسش صحـرا را


چه صفایی چه هوایی چه دلی داشت زمین         شـور می داد ز حال خوش خود بالا را

چشم هایی به روی چشم دگر وا شد و بعد         دل مــجــنــون کـســی بُـرد دل لـیـلا را

بـیـن آغــوش بــرادر چــقـدر آرام است         چــقــدر نـــاز ربــودســت دل بــابــا را

گـوئـیـا بـار دگـر حضرت پیـغـمبر دیـد         عـکــسی از مـاه رخ کـودکـی زهـرا را

زیـنـت خــانــۀ مـهـتــاب به دنــیــا آمــد      

زیـنب حـضـرت اربــاب به دنــیــا آمـد   

چهره اش منعکس از طلعت روی زهراست         عشق بازیش از آن حال و هوایش پیداست

حضرت زینب کبری خودش اقیانوسیست         گرچه چشمان پر از گوهر نابش دریاست

اگر عباس علمدار صف کرب و بلاست         از ازل تـا بـه ابـد پـرچـم زینب بالاست

مـادری کـرد بــرای سـه امـامش زیـنب         بس ولایت به پـرستاری او پا بـرجاست

ســورۀ مـریـم قـرآن نـمی از تـفـسیرش         وسعت روح بـزرگش چـقـدر نا پیداست

بـهـتـرین خــوبـتـرین خـواهـر دنـیـا آمد

حـضرت فــاطـمۀ دیــگــری دنــیــا آمد

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : ناشناس نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

خــوبــان روزگـار مـســلمـان زیـنـبـند           دیــوانــۀ حسیــن و پـریشان زیـنـبـنـد

آنان که خاک را به نظــر کـیـمیا کننـد           حـتــما کـنـیـز و پـیـر غــلامان زینبند


در جـنّـت الحـسـیــن تــمـام حـسـینـیان           هستند غــرق نــاز که مهمان زیـنـبـند

مرغان خوش صدای بـهشتی تمامشان           دلــدادۀ طنـیــن حسیــن جـان زیـنـبـند

هـفـتــاد و چـنــد کـشـتۀ آقـای کـربــلا           مــردان آسـمــانــی گـردان زیــنــبــنـد

عـــبــاس بـا تـمـام جــلال و ابـهـتــش

بوده غلام حـلـقـه به گــوش و رعیتش

مدیـون او کـرامت صـاحب کــمــال ها           شـد نـــام او اجــازۀ پـــرواز بــال هــا

یک شب بدون نافـله عمرت سحر نشد           این جـمــله را نوشته خدا در محال ها

کــــوری چــشـم خـیــرۀ ابن زیــاد هـا           زیبـاست در نگــاه ظریـفـش محـال ها

او مثل مادر وپدرش بی قــریــنـه است           شرمنده می شـوند ز وصـفـش مثال ها

شعرم به درد مدح و مقامش نمی خورد           زینب کجا و بازی این قـیــل و قـال ها

دـنیا شوند شاعر او بــاز هم کــم است

مکتب نرفـته عـالمۀ هر دو عـالم است

کـعـبـه رقـیب حـرمت زینب نـمی شود           عـالـم حـریـف هـیـبت زینب نمی شود

این ها که گـفـته اند ز عیـسـی مـسـیح ها           یک قطـره از کرامت زینب نمی شود

تنهــا به احــتــرام حـسـینش اسیــر شد           هر عاشقی که حضرت زینب نمی شود

هرجا که حرف اوست همان جاست کربلا           درهر مکان که صحبت زینب نمی شود

باید به سوی عــرش خدایش سـفـر کند          روی زمـیـن رعـایت زیـنب نـمی شود

زیـنـب اگــر نبــود مــحــرّم نــداشتـیـم

هیئت نــبــود، این هـمــه آدم نـداشتـیـم

استــاد حـفــظ مـنــزلتش مجـتــبــای او          اربــاب مــا ز مــلـتـمـسـین دعــای او

تا لـحـظـۀ شـهــادت پـیــغـمــبـر حــرم           نـشـنیـده اند غــیـر محــارم صـدای او

فرعون شام را سرجایش نشاند و رفت           موسی شد وشجاعت اوشد عصای او

بوده سه سال حضرت ریحـانة الحسین           شاگرد درس عفت و حجب و حیای او

حتی ز کــودکــان شهـیــدش نبـرد نـام           قــربان نــذر دادن بی سـر صـدای او

ما بــنــدگان بی سر و ســامان زیـنـبـیم

دلــدادۀ دو ســـرو خــرامـان زیــنـبـیـم

وقتی غرور حـیدری اش جـلوه گر شود           هرکس که هست مرد خطر بی جگرشود

تنها پیمبری است که باید چهـل مسیـر            با شمر ها و حــرمله هــا همسفر شـود

بـیـن حـرامـیــان سـپَـر هـر اسـیـر شد            امــا کــســی نــبـود برایش سپَـر شود

نفرین به دست آن که به او وحشیانه زد

ای خاک بر سرم به تنش تـازیــانه زد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

مرغان خوش صدای بـهشتی تمامشان            بیـچــارۀ طنین حسیــن جـان زیـنـبـند

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی و انتقال بهتر معنای شعر؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید

یک شب بدون نافله از عـمر او گذشت           این جـمــله را نوشته خدا در محال ها

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر تغییر داده شد، فراموش نکنیم این دو بزرگوار کودک نبودند بلکه جوانان رشیدی بودند و طبق روایات کتب معتبر همچون تاریخ الامم والملوک ج۵ ص ۴۴۷؛ الارشاد ج۲ص ۱۵۹؛ الـفتـوح ج۵ ص۱۱۱؛انساب الاشراف ج ۳ ص ۴۰۶؛ مُثیرُالأحْزان ۲۴۴؛ إعْلام الوَری ۳۴۶؛ بحارالأنوار ج۴۵ ص ۳۹؛ منتهی الآمال ۴۴۶؛ نفس المهموم ۲۷۶؛ مقتل امام حسین ۱۵۶؛ مقتل مقرّم۲۳۷؛ قمقام ۴۳۶؛ مقتل جامع ج۱ ص ۸۲۵ و ....  پس اذن گرفتن از امام جنگیده و تعداد بالایی از دشمنان را به درک واصل کرده اند. ضمن اینکه کلمه « طفلان» خود جمع مثنی است و عبارت «دو طفلان» کاملا غلط است!! جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

ما بــنــدگان بی سر و ســامان زیـنـبـیم           دیــوانــۀ نـگــاه دو طفـــلان زینـبم

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد زیرا همانطور که در کتب منتهی الآمال ص ۴۸۳؛ اربعین الحسینیه ص ۲۳۳؛ تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین ص ۲۱۱؛ مقتل جامع ج۱ ص ۱۴۱، مقتل تحقیقی ص ۲۶۸، پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا ص ۳۰۴ و دیگر کتب معتبر آمده است سر به چوبۀ محمل زدن، مغایرت با روایت های معتبر است؛ این قصه اوّلین بار در کتاب نورالعین منسوب به اسفراینی جعل شده است جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

با دست هـای بـسـته نمی شد به سر زند            سر را شـکست تا کــمــی آرام تر شود

مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : وحید قاسمی نوع شعر : مولود یه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

نسـیم؛ پـردۀ گهـواره را تـکـان می داد         برای عرض ارادت خودی نشان می داد

ستـاره های درخـشـان خـوشـۀ پـروین         کـنـار پنجـره مبـهـوت کـودکی شیـرین


شـمـیـم قـدسی او در مـدیـنـه پیـچـیـده         بـهــار آمـده بـلـبـل به غـنـچـه خـنـدیـده

چـکـاوکـان به در باغ ریـسه می بندند         شکـوفـه ها هـمه دیـوانـه وار می خـنـدند

نسیم گــرد ســر نو رسیده دف می زد         بـنـفـشــه داخل گـلـدان مدام کف می زد

صدای خواندن پروانه ها چه زیبا بود         تـبـسـم لـب شـیـر خــدا چـه زیـبــا بـود

ز نور طلعت رویش ستاره حیران شد         و مـاه بـا عـجـلـه پشت ابـر پنـهـان شد

ستاره گفت به خورشید: بی خبر؛ ساده         خـدا به فـاطـمـه خـورشید دیگری داده

زمان سیطره و سلطه گشته طی، خورشید          شکسته حرمت پوشالی تو ای خورشید

حریر جذبۀ چـشمان او اهـورایـی ست         طلـوع خـندۀ زینب عجـب تماشایی ست

بساط فـخـر فروشی ز آسـمان برچـین         بیـا زمین به تـمـاشـای دخـترک بنـشین

بیا ببـین که نـدیدی کسی به این پـاکی         شـدنـد خــادمــه اش حـوریـان افــلاکـی

نگـاه حـیـرت خـورشید تا بر او افـتاد         اسیر بند جنون گشت و نعره ها سر داد

هوار میزد و میگفت: وه چه نوری داشت          شبیه مادر خود چهـرۀ صبوری داشت

بدون شبه و شک از قـبیلـۀ نـور است         میان هـالـۀ انـوار خویش مسـتور است

وقار و نور جبینش به مصطفی رفتـه         ولی غرور نگـاهش به مـرتضی رفتـه

چه کودکیست! که گوید ثنای رب جلی         دو چـشم او شده خیره به ذوالفقار علی

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : محسن عرب خالقی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

آنانکه مشـق اشک مـرتب نوشـته انـد         با خط عشق این همه مطلب نوشته اند
آنـانـکـه بـال گــریـه درآورده
انــد را         هــم دوش انـبـیـاء مـقــرب نـوشـته اند


این چـند خـط مـخـتـصرامـا مفـیـد را         هر روز خوانده اند که هرشب نوشته اند
تـقــدیـردو پــیــالـه ما را هـزار
سـال         پیش از شـروع گریـه لبالب نوشته اند
تکلیف چشم
های مرا از همان نخست         از روی اشک حضرت زینب نوشته اند
یعنی که تشنگی ام ازاین مشرب است و بس
یعنی امام گـریه ما زینب است و
بس
ای دخــتــر
تــجــلـی تــوحـیــد آمـدی         ای مـاه روی دامـن خـورشـیـد آمـدی
ای لاله
ای که قبل شکوفایی ات حسین         هرگـز چنین شکـفـتـه نـخـنـدیـد آمدی
هر چنـد در حـجـاب ولایت نهفـته
ای         روشـن تــر از تـمـام مــوالــیـد آمــدی
درخـانـه زمـیـنـی زهــره از آسـمـان         ای مــاه ای ســتــارۀ نــاهــیــد آمـدی
راهــی دراز را بـه هــوای بـرادرت         بـا صــد هـــزار آرزو،
امــیــد آمـدی
از نسل آفـتـابی و مهـتاب در
حجـاب
پلکی بـزن به روی برادر کمی بتاب
آئیـنه نیست اینـکـه نشـسـتـه بـرابرت        هم شکل توست،
مثل پدر؛ مثل مادرت
سیب بهشت،
سیب علی، سیب فاطمه         یک نیمه اش تو هستی و نیمی برادرت
نور است و نور هرطرفی را نظرکنی         لذت ببر از این همه خورشید در بَرت
قـلـبـت شـبـیـه قـبـلـه نـمـا دیـدۀ تو را    
    بـرده به سوی کـعـبـه ابـروی دلـبرت
دخترشدی نه اینکه فقط خواهری کنی
بــایــد برای اشک پــدر مــادری کنی
هر
کس که از مقـام تو سر در بیاورد         بایـد به پیـشـگـاه غـمـت سـر بـیـاورد
روز
ولادت تــو روا بــود جـبـرئـیـل         یک سـوره مثـل سوره کـوثـر بیاورد
ای دخـتـربـزرگ دو معصوم مثل تو         دنــیـا نـمـی
تـوانــد دخــتــر بــیــاورد
تـنـهـا ز
مـادر تـو بیـایـد که دخـتـری         با هـیـبـت و جـلالـت حـیــدر بـیـاورد
این طبع شـاعــرانـه حق بود تا تو
را         زیـنـت بــرای زیب پـیـمـبـر بـیـاورد
مـجـمـوعــۀ فـضـائـل آل کـسـا تـویی
گـرهـست مـعـنـی شـشـم انـّمـا، تویی
ای کـام عــرش تشنه یک ربـنـای تو         مشـتاق حـال راز
و نـیازت خـدای تو
خـالـق یکی و
عشق یکی و وفـا یکی         نشنیده است گوش فلک هم دو تای تو
وقتی که رو
به قبله کنی جلوه می کند         در آسـمــان هـفــتــم حــق ردپـای تـو
ما نه که بـوده وقـت نـمـاز
شـبـانه ات         چـشــم امـام؛ مـلـتـمس یک دعـای تو

هرکس شهید عشق تو شد زنده میشود         بـایـد بمیـرد آنـکــه نـمـیـرد بـرای تو
در
قـدر کسی چنان تو جلیله نمی شود

هـر بـانـوی عـشیـره عـقـیله نمی شود
چه کوچک است وسعت دنیا به چشم تو         کوچکتر از ستاره از اینجا به چشم تو
تو از کـدام پنـجـره دیـدی کـه کـربلا         هر«مارأیت« بود »جمیلا« به چشم تو
انگار فصل بارش چشم تو دائمی ست         آخرکه ریخت این همه دریا به چشم تو
در صورت سه ساله چه نقشی نشست که         شد زنده یاد صورت زهرا به چشم تو
مانند تو که طعـم بـلا را چشیده است
دوشت هزار
بار مصیبت کشیده است
قلب قـرار عـرش خـدا بیقرار توست         نبض نظام
بخش جهان همجوار توست
تو حـیـدر مـیـان حـجـاب و رقـیـه هم         چون قاب عکس کوچک زهرا کنار توست
با نـیـم اشـاره
ات نفـس زنگ اشتران         در سینه حبس شد اگر، از اقتدار توست
باخطبه کاخ ظلم وستم را به هم زدن         یـا کار مـادر تو بود یا که کار توست
با تیغه حجاب تو دشمن شکست خورد         این جنگ تو، حماسه تو، کارزار توست
یک گوشه از روایتت آیات مریم است

روز ولادت تـو شـروع مـحـرم است
 هرآیه
ای زاشک تو یعـقوب می شود         هر سوره ای ز صبر تو ایوب می شود
یــاد طـلوع غــربـتــت افـتـاده
ام اگـر         تـنـگ غــروبهــا دلـم آشـوب می شود
بر مصحف جـبـین تـو با خـط سنگها         در شـام عمق فاجعه مکتوب می
شود
از غـصۀ مـسـیح سر نـیـزه روح تـو         بر
روی نـاقـه مریم مصلوب می شود
درمجلسی که سهم لبت خطبه خواندن است          سهــم لب بــرادر
تــو چـوب می شـود
بـانـو دلـم گـرفــتــه شـبـیه صدایـتـان

 رخصت بده کمی بنـویسم به جایـتان

یا بـر سر من از سر نی سـایـبان بـده         یـا بـر بـلـنـد نــیــزه مــرا آشیـان بـده

با گـیـسوی رهـا شده در دست بـادها         از نی، مـسیـر قـافـله ات را نشان بـده
جانم به لب رسیده، ولی جان نـداده
ام         گفتم به دل، که صبر کن و امتحان بده
نیزه سوار گـشـته ای و تـنـد می روی؟         جا مانـده ام، برای رسیدن، زمـان بده
پایم دگر برای خـودم نیست،
باغبـان!         بر ساقـه های مـردۀ من، باز جـان بده
دیدم که گفت، چشم ربابت به نیزه دار         گـهــوارۀ عــزیــز دلـم را تـکـان بـده
خون تو و حجاب من،ارکان کربلاست         کـشـتی به گل نشسته، مرا باد بان بده

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : سید حسن خوش زاد نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

او تــولــد یــافت طنــازی کــنــد         بـا الـفـبــای جـنـون بــازی کـنـد
او تـولـد یافـت گـردد نـور
عـیـن         تا شـود سـرمست از جـام حسین


او تـولـد یـافـت تـا زیـنـب شــود         در سـخـن عـلامـه مـکـتب شـود

آری آری زیـنب آمـد بـر جهــان         تــا شـود هـمگـام عـاشـورائـیـان
در
حوادث یار می خواهـد حسین         محــرم اسرار می خـواهد حسین
کیست زینب تابـع فرمـان
دوست         هفت شهر عـشق زیر گام اوست
عشق هر جا خود نمـایی می
کند         نـام زینب دلـــربـــایــی می کـنـد
هر
کجا منشور ضد مکـتب است         بی گـمان الغاء آن با زینب است
نوحه خوان! شعری بخوان زینب پسند          تا شوی در پیـش زهـرا سر
بلند
نکـته
ای گویم به گوش آویـز کن         از کــلام نـــــاروا پــرهـیـز کـن
خـوانـیـش آواره؛
خــود آواره ای         دانیش بیـچـاره؛ خود بیـچـاره ای
نـسـبــت آوارگــــی بـر او؛
مــده         نـسـبـت بـیـچـارگـی بـر او؛ مـده
کیست زینب عامل تکمیل عـشق         بعد زهـرا فارغ التحصیل عشق
کـیـست او؟ پروانه پـر سـوخـتـه         ســوخـتـن از فــاطـمـه آمـوخـته
در
فدک صبر علی را دیده است         عشق را با فـاطمه سنجـیده است
مرحبا زینب که طوفان کرده است         آنچه زهرا گفته بود آن کرده است
او به بحر العشق نوح کربلاست         عشق او فـتح الفـتـوح کربلاست
خلق را زینب شناسی نیست نیست         فاطمه داند که زینب کیست کیست
گر چه خوش زادم، حسینی منصبم          گـر قـبــول افــتــد غـلام زیـنـبـم

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : علی اکبر لطیفیان نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

یا که خـدا به خـلـق پـیـمـبـر نمی دهد         یا گـر دهـد پـیـمـبـر ابـتــر نمی دهـد

حتی اگر چه فیض الهی به هیچ کس         غیر از رسول سورۀ کـوثـر نمی دهد


دختر در این قـبیله تجلی کـوثر است         بیخـود خدا به فـاطمه دخـتر نمی دهد

زینب رشـیده ایست که بر شانۀ کسی         تـکـیه به غیـر شـانۀ حیـدر نمی دهـد

زینب شکوه خواهریش را درعالمین         دست کسی به غیــر بـرادر  نمی دهد

او مظهـر صفات جلالی حیـدر است         یعنی به راحتی به کسی سر نمی دهد

زینب همان کسی ست که در راه عفّتش         عـبـاس می دهـد نـخ معـجـر نمی دهد

: امتیاز
نقد و بررسی

نقد شعر: در یکی از ابیات این شعر آمده بود: « زینب یگانه است و خدا هم به فاطمه    تا زینب است دختر دیگر نمی دهد» این بیت صحیح نیست زیرا همانگونه که همگان می دانند بعد از حضرت زینب خداوند حضرت ام کلثوم را به حضرت زهرا اعطا نمود

مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : سید رضا مؤیّد نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات قالب شعر : غزل

خـانـۀ فـاطـمـه آنـروز تمـاشـایـی بـود        که فـضا جلـوه گر از آیت زیبایی بود

دربهاری که نسیمش نفس جبریل است        گـل نـاز دگری رو به شکـوفـایی بود


خانه ای را که خدا جلوه عصمت بخشید        در و دیـوار پُر از نقش شکیبایی بود
تا بیــایــند به تبـریک محمد  جـبـریـل        با
ملائک همه درحال صف آرایی بود
به خدا چشم خدا دست خـدا وجـه خـدا        ز جگر
گوشه خود گرم پذیـرایی بود
تا که قـنـداقـۀ او را به برآورد حـسـن        حالتی رفت در
آنجا که تـمـاشایی بود
ساکت ازگریه نشد تاکه حسینش
نگرفت        این دو را چون که ز آغاز شناسائی بود
دختری داشت در آغوش محبت زهرا        که  سـراپا هـمـه آئـیـنـۀ زیـبایی بـود
دخـتری داشت سراپـای هـمانـند عـلی        زینبی
داشت که ذاتش همه زهرایی بود
پنج تن آل عـبـا در دو جهـان آقــایـنـد        وز شــرف زینبشان وارث آقایی بود
پنج معصوم به او معـرفت آموخـته
اند        که ز ایمان و یقین در خور یکتایی بود
وصف او عالمه غیـر معلـم شده است        تا به
این مرتـبـه اش پـایه دانـایـی بود
بود از صبـر و رضا نایبه ی خاص امام        نازم او را که به این قدر
توانایی بود
کربلا صحنه عشق است و درآن صحنه عشق        هـمـت زینب نـسـتـوه تـمـاشـایـی بود
به عـلـمداری صحرای بــلا کرد قیـام        رهـبـر
قـافـله عشـق به تـنـهـایی بـود
یک زن و آنهمه داغ دل و آنقدر شکیب        عقل ازاین واقعه درچنبر
شیدایی بود
دیده
ام کـور که شد خاک نشین ره شام        آنکه خـاک در او سرمـۀ بیـنـایی بود

: امتیاز